Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مشرق»
2024-05-08@01:08:13 GMT

بحران هویت اصلاح‌طلبان

تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۶۸۱۴۳

بحران هویت اصلاح‌طلبان

در بیانیه‌ها، اطلاعیه‌ها ، مقالات و مصاحبه‌های برخی اصلاح‌طلبان نه‌تنها هیچ نشانی از محکوم‌ کردن جنایات آمریکا در فتنه اخیر نیست برعکس به قصد همراهی و همیاری با دشمنان اسلام و ایران، مطالبی را مطرح می‌کنند که ذهن مردم را از مسئله اصلی و دشمن واقعی ملت دور کنند.

به گزارش مشرق، محمدکاظم انبارلویی طی یادداشتی نوشت: رهبر معظم انقلاب اسلامی هفته گذشته در دیدار با جمعی از دانش‌آموزان پس از اعلام فهرستی از جنایات آمریکا و فتنه‌گران آشوبگر به ویژه حمله مسلحانه به حرم مقدس احمدبن‌موسی (ع) در شیراز و به خاک و خون کشیدن ده‌ها انسان بی‌گناه فرمودند: «اینها کی هستند و از کجا دستور می‌گیرند؟»

ملت بزرگ ایران در راهپیمایی کم‌نظیر ۱۳ آبان ۱۴۰۱ روز مبارزه با استکبار جهانی به خیابان‌ها ریختند و به این دو سؤال با یک جمله کوتاه، پاسخ روشنگرانه دادند؛‌ مرگ بر آمریکا!

ملت ایران باعث و بانی همه سختی‌ها، مرارت‌ها و رنج‌های خود را آمریکا و سه کشور شرور اروپایی، آلمان، انگلیس و فرانسه می‌دانند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

متأسفانه رسانه‌های به اصطلاح اصلاح‌طلب این پاسخ و آن حضور بی‌سابقه را سانسور کردند.

برخی در فهم ملت ایران در تحلیل فتنه‌ها با ظاهری اصلاح‌طلبانه اخلال می‌کنند.

در بیانیه‌ها، اطلاعیه‌ها ، مقالات و مصاحبه‌های برخی اصلاح‌طلبان نه‌تنها هیچ نشانی از محکوم‌کردن جنایات آمریکا در فتنه اخیر نیست برعکس به قصد همراهی و همیاری با دشمنان اسلام و ایران، مطالبی را مطرح می‌کنند که ذهن مردم را از مسئله اصلی و دشمن واقعی ملت دور کنند.

به شبهات زیر که در مواضع برخی اصلاح‌طلبان آمده اشاره می‌کنم و از باب روشنگری چند کلمه از باب جهاد تبیین عرضه می‌دارم:

می‌گویند: «راه را برای گفت‌وگو باز کنید، اصلاح‌طلبان را کنار گذاشتید آشوب به پا شد.

صدای مردم را باید شنید. آنچه در خیابان می‌شنویم مطالبات فرهنگی است.»

این چند جمله خلاصه بیانیه‌ها ، اطلاعیه‌ها و سخنان برخی اصلاح‌طلبان در صداوسیما و روزنامه‌های خود درباره علل ناآرامی‌های اخیر است.

پاسخ این شبهه با توضیحات زیر روشن است.

الف: آیا اصلاح‌طلبان به دلیل حذف آنها از قدرت، این آشوب را به پا کرده‌اند؟

آیا آنها پرچم تجزیه‌طلبی ایران را در داخل و خارج بر دوش حمل ‌می‌کنند؟ آیا میلیشیای آن‌ها در کف خیابان به مردم عادی و پلیس حمله می‌کنند و سر می‌برند و چادر از سر زنان می‌کشند؟

آیا اصلاح‌طلبان قرآن‌سوزی و مسجدسوزی راه انداختند و کمپین بی‌حجاب تشکیل داده‌اند؟

آیا اصلاح‌طلبان مسئولیت حمله به حرم مقدس احمدبن‌موسی(ع) را در شیراز به عهده می‌گیرند؟

اگر بگویند ؛ بله ، حساب آنها با کرام‌الکاتبین و لعن و نفرین مردم شامل حال آنها هم می شود.

لذا با کسانی که این اعمال جنایت‌بار را انجام داده‌اند مرتکب قتل، جعل خبر و دروغ‌پردازی شده‌اند و با ارتش رسانه‌ای غرب یک صدا شده‌اند، گفت‌وگو معنا ندارد. چون اینها اهل گفت‌وگو نیستند!

گفت‌وگو با اینها فقط زیر سقف دادگاه‌های انقلاب آن‌هم در مورد فهرست جنایاتی که مرتکب شدند ممکن است.آن‌ها محارب ، یاغی و باغی هستند باید وفق احکام قرآن و قوانین جمهوری اسلامی با آنها برخورد شود.

اگر بگویند ؛ ما نماینده این جماعت تبهکار نیستیم و جنایات آن‌ها به ما مربوط نیست پس گفت وگوبا آنها فایده‌ای ندارد چون اگر به نتیجه هم برسیم اینها کسانی نیستند که به آشوبگران بگویند؛ بس کنید آنها هم به آشوب پایان دهند.

پس چگونه است گفت‌وگو در سطح ملی را مطرح می‌کنند؟

اصلاح‌طلبان باید به این سؤال پاسخ دهند وقتی مسئولیت آن جنایات را نمی پذیرند و از سوی دیگر هم می‌گویند ما با آن‌ها نیستیم پس پرچم گفت‌وگو در دست آن‌ها به نمایندگی آشوب‌طلبان چه می‌کند؟!

از این بالاتر چرا به دروغ می‌گویند؛ آنچه در خیابان می‌شنویم مطالبات فرهنگی است! چرا جنایات آشوبگران را مطالبه فرهنگی تفسیر می‌کنند؟!

ب- اصلاح‌طلبان را کی حذف کرد چه کسانی آنها را کنار گذاشتند

این یک دروغ بزرگ و آشکار است. اگر آن‌ها را حذف کرده بودند، پس دولت خاتمی و دولت روحانی مجالس سوم و ششم و ... از کجا سر درآوردند؟! اصلاح‌طلبان هر وقت رأی آوردند بر طبل خروج «از» حکومت کوبیدند هروقت رأی نیاوردند بر طبل خروج «بر» حکومت کوبیدند.

دولت روحانی که حامی آن اصلاح‌طلبان بودند به دلیل بدعهدی دشمن و گذاشتن همه تخم‌مرغ‌ها به سبد برجام ، سرمایه اجتماعی خود را از دست داد. به همین دلیل در انتخابات اخیر ، مردم از اصلاح‌طلبان روی‌گردان شدند به نامزد آنها رأی ندادند.اصلاح‌طلبان باید صدای مردم را بشنوند. مردم در انتخابات اخیر به آنها رأی ندادند.

برگردیم به دو پرسش رهبری؛ «اینها کی هستند و از کجا دستور می‌گیرند.»

حساب منافقین، سلطنت‌طلب‌ها ،تجزیه‌طلبان، همجنس‌بازان ، داعشی‌ها و ... در این فتنه روشن است. آن‌ها از اول انقلاب سر ناسازگاری با مردم و انقلاب داشتند هیچ‌گاه اهل گفت‌وگو نبودند و آن را هم مطرح نمی‌کنند و نکرده‌اند از اول هم گفته‌اند بین ما و ملت ایران فقط گلوله حکم می‌کند! آنها صریح می‌گویند از آمریکا دستور می‌گیرند! اما این جماعت مدعی اصلاح‌طلبی کی هستند و از کی دستور می‌گیرند؟ امام و پیشوای آن‌ها کیست؟

اگر بگویند ؛ امام و پیشوای ما امام خمینی و رهبری معظم انقلاب است پس اینهمه همراهی با فتنه اخیر و فتنه‌های قبلی برای چیست؟ برای مرگ مهسا توییت می‌زنند آن را فاجعه اعلام می‌کنند. اما برای شهادت ده‌ها تن از شهدای اخیر که به فجیع‌ترین شکل ممکن به شهادت رسیدند حتی یک اظهار تأسف هم نمی‌کنند. نتیجه تحقیقات در مورد مرگ مهسا مشخص شد و سازمان نظام پزشکی و ده‌ها پزشک و نهاد رسمی در مورد مرگ طبیعی او اظهارنظر کردند. اما  موضع خود را اصلاح نکردند، حتی در مورد قتل‌عام فجیع مردم عادی در حرم احمدبن‌موسی (ع) در شیراز ، حاضر نشدند جنایات آمریکا را محکوم کنند!

با آنکه داعش رسما مسئولیت آن‌را به عهده گرفته وقیحانه گفتند؛ باید تحقیق و معلوم شود آیا کار داعش بوده یا کار جمهوری اسلامی!

خدا رحمت کند شهید سلیمانی را، او سخنان حکیمانه و هشداردهنده در مورد شناخت دشمن و فتنه‌ها دارد که شنیدنی است. او می‌گوید: «اگر در خط مقدم مبارزه با دشمن، دو صدا بلند شد جنگ صفین اتفاق می‌افتد.اگر آدرس غلط به جامعه بدهند و دو صدایی پیرامون دشمن به وجود آورند این خیانت است. کوچه دادن به دشمن بدترین نوع خیانت است. ترویج فهم غلط از دشمن خیانت است.» متأسفانه برخی اصلاح‌طلبان در فتنه اخیر به ترویج فهم غلط از دشمن و کوچه دادن به دشمن پرداختند با دوصدایی و آدرس غلط دادن به جامعه از هم‌گرایی و هم‌صدایی با ملت پرهیز کردند و صدای آن‌ها اغلب در رسانه‌های دشمن شنیده شد!

هویت و مشروعیت جریان اصلاح‌طلبی در فتنه اخیر بیش از پیش زیر سؤال است، اگر آن‌ها به این سؤالات پاسخ ندهند مردم خوب می‌دانند به این گونه پرسش‌ها چگونه پاسخ دهند.

منبع: مشرق

کلیدواژه: بازار خودرو حادثه شاهچراغ قیمت محمدکاظم انبارلویی داعش سازمان نظام پزشکی منافقین سلیمانی اصلاح طلبان خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت برخی اصلاح طلبان دستور می گیرند جنایات آمریکا فتنه اخیر گفت وگو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۶۸۱۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مزیت اصلاح‌طلبان رو به اضمحلال؛ بالشتک ضربه‌گیر بین جامعه و حکومت از میان رفته

می‌توان این‌گونه ادعا کرد که احزاب اصلاح‌طلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلی‌شان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.

سعید حجاریان، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، در یادداشتی در مشق نو نوشت:

این نوشته تلاشی است برای طرح یک مسئله، آسیب‌شناسی یک روند و در حد وسع ارائه چند پیشنهاد، که در نوشته دوم تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای ورود به بحث ناگزیر از طرح یک مثال هستم. همه ما در سطوحی با مسئله‌ها، بحران‌ها و بعضاً فجایعی دست به گریبان هستیم و برای مواجهه با آن‌ها به ابزارهایی متوسل می‌شویم. این ابزارها در مواقعی به حل مسئله و مدیریت بحران کمک می‌کنند و حتی قادر هستند از فجایع جلوگیری کنند و در برخی موارد واجد چنین کارکردی نیستند. به گمان من به سیاست نیز می‌توان از این منظر نگریست؛ یعنی مسئله‌ها، بحران‌ها و فجایعی را فهرست کرد و سپس پرسید آیا ابزارها و ابتکارهای متعارف احزاب، جبهه‌ها و حتی افراد واجد کارکرد مثبتی هستند یا خیر؟

کمی به عقب برمی‌گردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا به‌نام چپ [خط امام] و سپس اصلاح‌طلب شناخته می‌شد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راه‌حل تبدیل شود. به‌عنوان نمونه در زمانی‌که گروه‌های سیاسی- نظامی عرصه سیاست و اجتماع را تسخیر کرده بودند، این جناح تلاش کرد بر وزن سیاست بیفزاید و از نظامی‌گری بکاهد یا به عبارتی از عرصه عمومی اسلحه‌زدایی کند که حاصل این تلاش به اعلامیه ده ماده‌ای دادستانی ختم شد. یا، در دوره‌ای که نظام اطلاعاتی کشور به‌شکل پراکنده اداره می‌شد و هر گروه به‌صلاحدید خود نسبت به عملکردش پاسخگو بود، تلاش شد نهاد اطلاعات کشور تجمیع شود و به‌عنوان یک وزارتخانه تحت اشراف قوه مقننه قرار بگیرد تا امر پاسخگویی ممکن شود.

مضاف بر این‌ها می‌بایست به بحث زمان و مکان در فقه حکومتی ارجاع داد؛ باب این امر ابتدا از سوی بنیان‌گذار انقلاب اسلامی و در پی سنگینی نگاه فقه سنتی بر نظام تقنینی و حل مسئله کشور گشوده شد اما بعدتر جریان روشنفکری دینی با تلاش مضاعف بر آن شد نگاه و کارکردی متفاوت به دین ببخشد و از قرائت‌های تئوکراتیک و جزم‌اندیشانه بکاهد و بر ابعاد دموکراتیک و دگرخواهانه بیفزاید. افزون بر این‌ها می‌توان درباره آنچه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذشت نیز، تأمل کرد؛ دولت اصلاحات توانست با ابتکاراتی پرستیژ ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد و ضمناً، در بحران‌هایی مانند افغانستان، ۱۱ سپتامبر و همچنین حمله نظامی به عراق جنگ‌طلبی و تنش‌زایی را تعدیل کند. و، در آخر باید به انتخابات ۹۲ اشاره داشت که جریان اصلاحات به‌رغم پرونده‌ مفتوح انتخابات ۸۸ در جمیع ابعاد، به بن‌بست‌شکنی کمک کرد و در جهت کاستن از سرعت فرآیند فرسودگی کشور گام برداشت. البته همه این موارد طبعاً واجد خطاها و کاستی‌هایی بوده است، که فهرست‌کردن و نقد قاعده‌مند آن‌ها می‌تواند راهگشا باشد.

‌اینک اما به‌نظر می‌رسد دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقش‌آفرینی به‌عنوان بخشی از راه‌حل، اگر نگوییم به بن‌بست رسیده، دست‌کم با بحران اساسی مواجه شده‌اند. بحرانی که دامن‌گیر احزاب اصلاح‌طلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن می‌رود چون آفت به‌سراغ ریشه‌ها نیز برود.

درباره نظام ادراکی اصلاح‌طلبان. طی سالیان گذشته، مجموعه‌ای از تلاش‌ها رخ داد و کمک کرد تا اصلاح‌طلبان درکی ‌نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» به‌دست بیاورند. این تلاش‌های سه وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبهه‌ای، ۲) کوشش‌های محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأمل‌اند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاح‌طلبان- به‌عنوان جریان آلترناتیو- به‌شمار می‌رفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یک‌سو و کاستی‌های بسیار در تئوریک و پراتیک سیاست‌ورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست می‌پندارد، ضمن آن‌که خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش می‌کند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمان‌زدایی کند.

در وجه دوم با افت قابل ملاحظه تولیدات نظری، خاصه در زمینه مسائل توسعه و علوم انسانی روبرو هستیم و گاه، تلاش‌هایی رهزن و تعمیم‌های انحرافی را مشاهده می‌کنیم که نه‌تنها قابلیت انطباق بر شرایط کنونی ایران را ندارند بلکه مخل پروژه‌های اصلاحی می‌شوند. در سوی دیگر، جریان رقیب تلاش داشته از کلمات مشئومه و حوزه‌های ممنوعه از قبیل علوم انسانی، الهیات جدید و جز این‌ها قبح‌زدایی کند و به‌شکل قرارگاهی بر این حوزه‌ها متمرکز شود و آن‌ها را تصرف کند. تعدد نشریات علوم انسانی و برنامه‌های سمعی- بصری وابسته به نهادهای حاکمیتی تصویری به‌نسبت روشن از این وضعیت به نمایش می‌گذارد. البته که نگارنده معتقد است هنوز این جریان با جوشش‌ها و کوشش‌های تئوریک معتبر فاصله‌ای قابل توجه دارد. به این‌ها اضافه کنیم ارتقاء متوسط سواد عمومی و تسلط بر زبان‌های خارجی، و همچنین امکان دسترسی به منابع آکادمیک برای کنشگران آزاد و البته ابزارهای هوش مصنوعی، که قادرند بی‌نیاز از ایستگاه‌های مرسوم تغذیه فکری جناحی، خوراک‌ فکری شهروندان منفرد را تأمین کنند. در وجه سوم با عدم حضور مؤثر اصلاح‌طلبان در نظام اداری کشور مواجه هستیم. این عدم حضور تا حد زیادی معلول نگاه دگرساز و غیریت‌ستیز ساخت قدرت بوده است چنانکه می‌بینیم عمده تلاش‌ جریان رقیب اصلاح‌طلبان بر فتح بوروکراسی و ویژه‌خواری، آن هم به مبتذل‌ترین شکل آن بوده است. اما از سوی دیگر نمی‌توان بر یک ضعف اساسی، یعنی عدم کادرسازی و از آن مهم‌تر محافظه‌کاری، حتی در مواجهه با اختیارات قانونی چشم بست. ضعفی که در درجه اول نظام ارتقاء جناحی- باندی و در درجه بعد انواع تبعیض‌های جنسی، قومی و… را در پی داشته است. مع‌الوصف، شاید بتوان گفت اشغال بوروکراسی و ورود به سیاهه حقوق-دستمزدِ دولت دیگر لزوماً مزیت یک جریان سیاسی آلترناتیو به‌حساب نخواهد آمد.

با این اوصاف می‌توان این‌گونه ادعا کرد که احزاب اصلاح‌طلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلی‌شان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.

نقش‌آفرینی به‌عنوان بخشی از راه‌حل. برای توضیح این سرفصل نخست می‌بایست تفکیکی میان سیاست پایین‌دستی (low politics) و سیاست بالادستی (high politics) قائل شد. اگر تا سالیان پیش میان این دو سطح از سیاست تعادلی برقرار بود، اینک به‌نظر می‌رسد کفه سیاست بالادستی به‌ سنگینی گرایش پیدا کرده است. بدین معنا که ساخت قدرت به ذیل اختیارات منصوص و حصری، و حتی شورای‌های قانونی/فراقانونی بسنده نکرده و خود رأساً به امور پایین‌دستی ورود کرده است. از دیگر سو، سیاست پایین‌دستی به‌حدی تنزل یافته است که اگر نگوییم هیچ‌گونه امکان اثرگذاری بر آن مترتب نیست، دست‌کم باید بر اثرگذاریِ حداقلی آن تفاهم کنیم؛ آن هم در حد جوانان حزب رستاخیز که نهایتاً ذیل سیاست دفاع از مصرف‌کننده، آمار گران‌فروشی و گران‌فروشان را گزارش می‌کردند!

این وضعیت چندعاملی چرخ فعالیت کنشگران اصلاح‌طلب را دستخوش اختلال کرده است. به عبارتی نه ورودی‌ها (inputs) با واقعیت همخوان‌اند، نه نظام هنجاری با مطالبات جامعه تنظیم است، و نه با ابداعات و بضاعت‌ کنونی راهی برای اثرگذاری باقی مانده است. برای این ادعا مثال‌هایی را ذکر می‌کنم که به‌ نظر موجب صدمه دیدن پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان شده‌اند. سابق بر این دستگاه ادراکی- تحلیلی جریان اصلاحات، حسب دریافت خود از وضع موجود از طریق ابزارهای در دسترس، به اموری به نسبت کلان واکنش نشان می‌داد. برای نمونه می‌توان به مجموعه بیانیه‌های تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی اشاره داشت. بخشی از آن متون، فارغ از آن‌که در یک ساعت «س» بدل به کیفرخواست شدند، ایستارهایی را فراهم آوردند که عمدتاً، گفت‌وگو و نقد در عرصه عمومی را به‌دنبال داشتند. حال آن‌که امروز با تغییر گارد حاکمیت و گذار به الگوهایی جدید و نامتعارف از جمله در:

الف. مسئله واگذاری و تخصیص منابع،

ب. مسئله خصوصی‌سازی،

پ. مسئله نظام دانش و طبقاتی شدن آن،

ت. مسئله کارگران و زیر ضرب رفتن آن‌ها و فقدان توان چانه‌زنی مؤثر این قشر،

ث. مسائل نظام درمان و تعرفه‌ها،

ج. مسئله شهر و الگوی دفرمه توسعه آن،

چ. مسئله تبعیض مضاعف در تحرک‌های عمودی در بوروکراسی خاصه در مورد زنان و نیروهای مستقل و صاحب فکر، و…

کوششی درخور، جهت فهم مسئله و تجویز راه‌حل صورت نمی‌پذیرد یا اگر هم تلاشی صورت می‌گیرد، ارتباط مؤثری با جامعه هدف برقرار نمی‌کند. به عبارتی جریانی که سابقاً دارای تصویری کلان از نظام اداره عمومی کشور بود، اینک فاقد آن تصویر شده است. به این‌ها اضافه کنیم مواردی که به سیاست‌های کلی نظام راجع است و اساساً باب گفت‌وگو درباره‌شان بسته است؛ خواه به‌علت محافظه‌کاری، خواه به‌دلیل فقدان تئوری منسجم و منطبق با واقعیت، و خواه به‌سبب انذارها و محدودیت‌ها.

این وضعیت ترسیم شده سه پیامد را به‌دنبال دارد. نخست آن‌که کارویژه اصلاح‌طلبان- که همان دیوار حائل (بالشتک ضربه‌گیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان می‌رود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم می‌بیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان می‌دهد. دوم آن‌که، جامعه به‌سوی نوعی خودبسندگی هدایت می‌شود و بی‌پشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد می‌شود و به‌شکل اقتضایی عمل می‌کند. نام این وضعیت را می‌توان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه به‌غایت افزایش پیدا می‌کند و مردم مستمراً متحمل هزینه‌های گزاف می‌شوند. ضربه‌ناپذیری- یا ضربه‌پذیری حداقلی- مردم به‌شکل توده‌ای در دولت اصلاحات می‌تواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربه‌پذیری توده‌ای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست به‌عنوان ضربه‌گیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد.

سوم آن‌که متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاح‌طلبان تحمیل می‌شود. نخستین مرحله این تصویرسازی، اختلال در نظام مسئله‌یابی است. این اختلال، که شاید در پزشکی نیز شایع باشد، با تشخیص نادرست بیماری و تجویز نادرست دارو همراه است. مرتبط کردن سنگ‌اندازی‌ها در پروسه‌های اصلاحی، و برگشت‌پذیری آن‌ها به مؤلفه‌هایی چون «لحن»، «ادبیات تحریک‌آمیز» و… جزئی از این نظام اختلالی است؛ حال آن‌که می‌توان فهرستی از لحن‌های آرام، و ادبیات غیرتحریک‌آمیز را بر آفتاب فکند و این فرضیه را ابطال کرد. دومین مرحله این تصویرسازی «برساختن خصم‌» است. چنانکه اختلال در نظام مسئله‌یابی به هسته مرکزی یک تفکر بدل شود، ناخودآگاه آن تفکر به برساختن خصم رهنمون می‌شود. بدین معنا که آگاهانه یا از سر خطای تحلیلی صرفاً به بخشی از صحنه سیاست نور تابانده و خصمِ جدید علت‌العلل مسائل معرفی می‌شود. حال آن‌که اساساً منطق اصلاحات، نه خصم‌پرور است و نه حذف‌محور.‌

در بخش‌های بعدی این یادداشت، تلاش خواهم کرد به طرح پیشنهادها و تجویزهایی ناظر به آینده جریان اصلاحات بپردازم.

دیگر خبرها

  • هدف رادیکال‌ها از تبلیغ سبک زندگی غیررسمی چیست؟ / ادعای یک روزنامه اصلاح‌طلب درباره یک لیست انتخاباتی!
  • سردار رادان: زن چادری در ایران پرچم است
  • مزیت اصلاح‌طلبان رو به اضمحلال؛ بالشتک ضربه‌گیر بین جامعه و حکومت از میان رفته
  • ادعای بدون سند حجاریان درباره روحانی/ سخنی که خاندوزی باید تکذیب کند
  • حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاح‌طلب می‌دانند
  • عباس عبدی خطاب به نواصولگرایان: آی‌ کیوتان در اندازه گنجشک هم نیست
  • حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاح‌طلب می دانند/ عقل هم چیز خوبی است
  • اصلاح‌طلبان؟ خیر، متشکرم!
  • افغانستانی‌ها بمانند یا بروند؟!/ ردّ پای ۲۰ ساله لیدر اصلاح‌طلبان در مشکلات مردم و ایران
  • افغانستانی‌ها بمانند یا بروند؟!/ ردّ پای 20 ساله لیدر اصلاح‌طلبان در مشکلات مردم و ایران